مجموعه کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی، عامیانه ایرانی قسمت 55

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

پیه سوز- پی سوز
جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

دَمکنی-پارچه ای کلفت که برای جلوگیری از بیرون رفت بخار و دم کشیدن برنج یا چای بر روی دیگ یا قوری می گذارند

آسیاب‌گردان(کسی که به‌خوبی از عهده‌ی کارها بر می‌آید)

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

الف کوفی(چیز کج، آلت تناسلی)

تلکه بند شدن- تلکه کردن

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

پزا-زود پخت شونده

 

دل و دماغ نماندن برای کسی-حال و حوصله ای در کسی نبودن

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد

چس دماغ-پر افاده-پر ادعا

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

خوش مشرب-خوش معاشرت-اهل گفت و گو

بغداد خراب-شکم گرسنه
رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

پیش کردن در-بستن در

زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

 
 

جوشی شدن-عصبانی شدن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

بی سیم-دستگاهی که بدون سیم کار می کند

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

 
ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن
اسپند روی آتش بودن(سخت نگران و دلواپس بودن، آرام و قرار نداشتن)

ادا اصول(ادا اطوار)

آب اندام(زیبا تن و خوش‌رو)

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

دور دست-جایی دور

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

پَتی-لخت-برهنه

ترک نشاندن-پشت سر نشاندن کسی

راپرت-گزارش-خبر

باد دادن-تلف کردن-در برابر باد قرار دادن

تظاهر نمودن-وانمود کردنف ظاهر سازی کردن

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

دمپایی-کفش راحتی خانه

چغاله بادام-بادام نارس

چیدن و واچیدن-آراستن-در جای خود گذاشتن

 

دسته جمعی-باهم-گروهی

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

ریز ریز-خرد شده-کاملن خرد

خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

آزار داشتن-انجام کاری به قصد اذیت دیگری-کرم داشتن

داد سحن دادن-سخن رانی کردن-پر حرفی کردن-حق مطلب را ادا کردن

اَتَر زدن(فال بد زدن)

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

دو قلو-دو بچه ی همزاد

آنکادر کردن-اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

چرند بافتن-یاوه گفتن-حرف بی هوده زدن

بُراق شدن-با خشم و غضب با کسی برخورد کردن

 

روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

 

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

چاچول-حقه باز-شارلاتان

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

دو به هم زنی-دو به هم اندازی

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

در آمدن گند کاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

خروس خوان-هنگام سحر

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

اره دادن و تیشه گرفتن(جنگ و دعوا داشتن)

جواب دندان شکن-جواب قاطع و صریح
 

دلقک بازی-مسخره بازی

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

 
ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)
دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند
چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ
جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن

بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی

انداختن پشت گوش-سهل‌انگاری کردن-دیر انجام دادن-کوتاهی کردن

آهو چشم(معشوق، شاهد)

التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

اکبیری-زشت-بی‌ریخت

خوش و بش-خوش آمد گویی و احوال پرسی-چاق سلامتی کردن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

چنگولک-سست و ضعیف

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

جفت-به هم چسبیده-جا افتاده-مرتب-نر و ماده-دو گاو که برای شخم زدن به کار می برند

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

خاک به سری-همبستری زن با شوهر
بادکش کردن-بیرون کشیدن خون بوسیله ی بادکش
پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

پیشنماز-کسی که پیشاپیش دیگران نماز می خواند و دیگران به او اقتدا می کنند

دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن
پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن
بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

خواربار-ارزاق-خوراک

خایه ی چپ کسی بودن-به تمسخر: نزد کسی اعتبار و احترام داشتن

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

اجاق-دودمان

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

پیش بینی کردن کار یا شخصی

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

 

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

خُردینه-بچه ی خردسال

دست به سر و روی کسی کشیدن-کسی را نوازش کردن-کسی را اندکی آرایش کردن

پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی

خرخاری-همدیگر را خاراندن

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

ته نشین شدن-رسوب کردن

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

دیوار کوب-پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند

چرکتاب-پارچه ای با رنگ خاکستری یا قهوه ای که چرک را زود نشان نمی دهد

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

 

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

جد و آباد-آبا و اجداد-پدر و پدر بزرگان

خودنویس-قلمی که جوهرش را با خود دارد

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

 

پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

خال به خال-خال خال
حَب-قرص

تیپ هم-جور-هماهنگ-متناسب

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

پایین ریختن دل-به شدت ترسیدن-زهره ترک شدن

به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

دو کرپا-چمباتمه

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

جان به جان کسی کردن-محبت بی اندازه به کسی کردن

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

چنگک شدن-چنگ شدن

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی
از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن
دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

چای صافی-نگا. چای صاف کن

با دست و پا-آدم زرنگ

دو پولی-کالای بی ارزش

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن(در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند)

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

آب-عزت و رونق-طراوت و تازگی-روح-شراب خالص

دو دل-مردد-بی تصمیم

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان
بَر و بیابان-دشت و صحرا
از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)
 

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

برآورد-تخمین
 

بقچه بندی-ران چاق

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

خرناس کردن-خرخر کردن در خواب

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

ذِله شدن-ذله آمدن

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

آواز شدن(شهره شدن)

تر دماغ-سرحال-شنگول

به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

باربند-جای نهادن و بستن بار

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

اله و بله کردن(لاف زدن، چنین و چنان گفتن)

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن
پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

جگر-عزیز-عزیز دلم

برآورد-تخمین

چاقوکشی-عربده کشی و حمله با چاقو

زبان نفهم-کودن-بی شعور

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

دختر بچه-دختر کم سن و سال

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

دندان گیر-قابل خوردن و جویدن-قابل توجه-پر سود

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

ریسه رفتن-احتیار از دست دادن و پیچیدن نفس در گلو بر اثر خنده یا تاثر

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)

خش-صدای گرفته-خراش

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

حرف گوش کن-حرف شنو

دست و دل کسی به کار نرفتن-میل به کار نداشتن

جنس کسی خرده شیشه برداشتن-آب زیر کاه بودن-حقه باز بودن

 
از پا درآمدن-افتادن-سخت خسته و درمانده شدن
دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

آب لمبو(چلانده‌شده، فشرده)

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

خوش نقش و نگار-نگا. خوش نقش

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

با حال-آدم سرحال و خوش-چیز یا جای دلپذیر

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا
آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

پیش غذا-آن چه پیش از غذای اصلی می خورند

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

ابریشم(زن نوازنده، مطرب)

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

تفنگ کشیدن روی کسی-با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن

پُز دادن-خودنمایی بی جا کردن-فیس آمدن

انداختنی(جنس نامرغوب)

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

ازرق-چشم زاغ

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

حلوای تن تنانی-نوعی حلوا

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

دید و بازدید-ملاقات خویشان و دوستان با یکدیگر

آب و تاب-تکلف-لفت و لعاب-تفصیل

زرت و پرت-چرت و پرت

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

چشم چران-کسی که چشمش به دنبال زیبارویان باشد

خرده فرمایش داشتن-دستورهای بی جا دادن

تنگ غروب-نزدیک غروب-آفتاب زردی

 

جگر-عزیز-عزیز دلم

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

پلیتیک زدن-سیاست به کار بردن

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

به حق چیزهای ندیده و نشنیده-پس از شنیدن حرفی یا دیدن چیزی تعجب آور می گویند

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

این خط و این نشان-عبارتی تهدیدگونه برای منع کسی از چیزی یا انجام کاری-نگویی که نگفتم.

پا در رکاب-حاضر و آماده

نیروی انجام کاری را داشتن
بار فروش-فروشنده ی میوه و خواربار در میدان

دست تنها-بی یار-تنها

جست زدن-پریدن-خیز برداشتن

بجا-شایسته-در هنگام مناسب

پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند

حول و حوش-دور و بر-گوشه و کنار

خلاص-خارج از دنده بودن موتور

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

خوش قلق-رام-خوش خوی

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا
پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن

بر و بیا داشتن-رفت و آمد بسیار داشتن-دم و دستگاه داشتن

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

جریحه دار کردن-زخمی کردن-رنجاندن-دل شکستن

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

پاتوغ-محل گرد آمدن

روزه ی گنجشک-روزه ی کله گنجشکی

جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی

پر به پر کسی دادن- بال به بال کسی دادن

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

 
بَزک-آرایش-چسان فسان

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

الحق(به‌راستی، حقیقتن)

خود را به کوچه ی علی چپ زدن-خود را بی اطلاع نشان دادن

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

دنبه تاو دادن برای کسی-به کسی بی اعتنایی کردن-فخر فروختن به کسی

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

حلال یابی-طلبیدن نزد دیگران تقاضای گذشتن از تقصیر خود را کردن
پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

راست رو-رو به رو-مقابل
راپرتچی-گزارش دهنده

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

 

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

چپ رو-تند رو

جهنم دره-جای نامناسب و عذاب دهنده

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

جود-یهودی-حهود

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

داراشکنه-سمی قوی از گروه کلرور جیوه

زهرمار خان-ترش رو-اخمو

تن کسی خاریدن-خواهان آزار بودن-دنبال دردسر بودن

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

خودفروش-فاحشه-خائن

زردمبو-آدم ضعیف و کم خون-دارای رنگ و روی زرد

جن بو داده-نوعی دشنام است

دستمال سفره-پارچه ای که کنار سفره می نهند تا با آن دست و لب را از غذا پاک کنند

خیک محمد-آدم چاق و فربه

دو به هم زن-دو به هم انداز

آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

پیمانی-استخدام غیر رسمی

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

چرکو-آدم کثیف

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

 

داماد-مرد تازه زن گرفته

خرس-چاق و درشت-تنومند

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

بی فک و فامیل-بی کس و کار

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

چپو شدن-غارت شدن

دال به دال-پشت سر هم

بامبول-حقه-کلک

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

خر زور-نیرومند-پرزور

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

پاگون-سردوشی

چپ رو-تند رو

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

بی گدار به آب زدن-نسنجیده به کاری اقدام کردن-بی احتیاطی کردن

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

جامهر-کیسه ای که مهر نماز را در آن می گذارند.

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

حقوق بگیر کس-ی که ماهانه دستمزد می گیرد

مطلب دیگر :
چای ساز چیست ؟ بهترین چای ساز تفال کدام است ؟

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

حق آب و گل داشتن-دارای امتیاز و اعتبار بودن

به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

داغ به دل یخ گذاشتن-کاری بی هوده و بی اهمیت کردن

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

زردنبو-زردمبو

خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد

دسته دیزی-قوم و خویش دور

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

در دهان را چفت کردن-خاموش شدن-رازداری کردن

از خدا بی‌خبر(ظالم، نابه‌کار)

بامب-توسری

بی چیز-تهی دست-فقیر

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

ریختن پشم و پیله ی کسی-از میان رفتن قدرت کسی-ضعیف شدن کسی

چوب-واحد پول در معاملات بازاری برابر با هزار تومان

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

ترشرویی-بد خویی-اخمو بودن

 

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

آن سرش ناپیدا بودن(برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود)

زانو زدن-برای تعظیم زانو بر زمین زدن

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

آب به چشم آمدن-طمع کردن

انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن(هنگامه بر پا کردن، مردم را متوجه‌ی جایی کردن)

پچ پچ کردن-نجوا کردن-زیر گوشی حرف زدن

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

رنگ انداختن-رنگ دلخواه را پیدا کردن

تو سر چیزی زدن-از ارزش واقعی چیزی کاستن

پوست خربزه زیر پای کسی انداختن-کسی را به دردسر انداختن

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن
بند شدن در جایی-قرار یافتن-ساکن شدن-آرام گرفتن

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه
تخم چهارشنبه-حرم زاده-ناسزایی برای بچه های شریر

به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

از ته ریش گذشتن(فریب دادن)

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

بند را آب دادن-فرصتی را از دست دادن-خود را لو دادن-رسوایی به بار آوردن

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

 
خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

زیر ابرو برداشتن-آرایش ابرو از طریق برداشتن موهای زاید زیر ابرو

چاشنی کردن-چیزی را با چرب زبانی به کسی قالب کردن

داوطلب-خواستار-نامزد

چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

تو نگو من بگو-مشاجره-بحث

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

دهان به دهان گذاشتن-دهان به دهان شدن

بنا بودن-قرار بودن

چشم و همچشمی-رقابت

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

 

رو دستی-نوعی دستکش-ضربه ی روی دست-حقه-کلک

دمبل و دیمبو-صدای دایره و دمبک-صدای بزن و بکوب

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

امن و امان(بدون بیم و هراس)

حرف در آوردن-شایعه ساختن-سخن دروغ شایع کردن

در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن

به چشم آمدن-قابل توجه بودن-ارزش داشتن

خرجی-پول لازم برای گذران روز

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

پشت چشم آمدن-ناز و افاده کردن- ابرو نازک کردن
پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

راست و ریس-موانع و معایب

 

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

حمله ور شدن-یورش بردن

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد

از زمین سبز شدن-ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن-به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن

زحمت کشیدن-کار کردن

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

دشت کردن-فروختن اولین جنس-نخستین بار پول گرفتن

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن

دانه دانه-یک یک

جایی که عرب نی انداخت-جایی پرت که در آن جا خبری از کسی نمی آید

دماغ سوختگی-خجالت زدگی-ناکامی

دخترینه-دختر-مونث

زور شنیدن-نحمل جور و ظلم کردن

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

راست شدن مو بر تن-سخت ترسیدن-وحشت کردن

جان کلام-اصل مطلب

تل انبار-توده-انباشته

خاک آلود-آلوده به گرد و غبار و خاک
 

ریپال کسی را در آوردن-پدر کسی را در آوردن

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

اوستاکار-استادکار-ماهر و مسلط

چشم و ابرو-زیبایی چهره

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن(خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن)

استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

ابوقراضه-ابوطیاره

 

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

چوب چوبی-دیوار یا در مشبک و چوبی

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

خدا کند-ای کاش

اوضاع احوال-وضع و حال

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

تلکه کردن-پول یا چیزی را به زور-چاپلوسی و یا فریب از کسی گرفتن

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

 

دهن پاره-بد زبان-بی حیا-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد

بار گذاشتن-نهادن ظرف غذا بر اجاق برای پخته شدن

چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

دست کشیدن از کار-کار را تعطیل کردن

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

دست به آب رسانیدن-به دستشویی رفتن-به توالت رفتن

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

دنیا آمدن-زاده شدن

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

خوش برش-جامه ای که اندازه و برازنده ی قامت دوخته شده است

از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی

در تشک پر قو خوابیدن-از هر جهت آسوده و بی خیال بودن

دزدیده نگاه کردن-زیر چشمی نگریستن-بدون آن که طرف بداند او را زیر نظر گرفتن

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

بچگی کردن-بیخردانه
از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف
دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن
پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن
ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن

استخوان‌بندی(درست کردن انگاره و طرح)

خون گرفته-آن که قتلی کرده و نگرانی آن او را از حال عادی خارج کرده است

بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

پای خود را کنار کشیدن-دخالت نکردن

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه
دل به دل رفتن-دوستی و دشمنی از دو سو بودن

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

الیسون و ولیسون-وردی است که برای کسانی که منتظرشان هستند می‌خوانند

 

پایین دست-طرف پایین

پیش کردن-راندن به جلو

 

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

خبرگزاری-موسسه ی خبرگیری و انتشار خبر

پَلِه-پول

دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

دریافت-گرفتن-ادراک

آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

زهرمار خوردن-کوفت کردن-خوردن به تحقیر

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

از شیر مادر حلال‌تر-چیزی که در تعلق آن به کسی تردیدی نیست

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

چار زانو نشستن-نوعی نشستن به طوری که زانوها در راست و چپ و پای راست زیر زانوی چپ و پای چپ زیر زانوی راست قرار گیرد-نهایت ادب و نزاکت

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

چین خوردن-چروک شدن

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

 

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

ته دل کسی قرص بودن-خاطرجمع بودن-نگرانی نداشتن

زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

خرحمالی-بیگاری-کار پر زحمت و کم مزد

ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

زین و یراق کردن-برای کاری آماده شدن-رفتن به جایی

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

حیوونکی-نگا حیوانکی

دلال بازی-به شیوه دلالان از راه مبالغه و دروغ کاری را بزرگ جلوه دادن-واسطه گری

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

 
چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

زبانزد شدن-معروف شدن-فاش شدن

چه صیغه ای است ؟-چه معنی داد ؟

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

از یک قماش بودن(سر و ته یک کرباس بودن)

دهان کسی چاییدن-آرزوی محال داشتن-از عهده ی چیزی بر نیامدن

خاکسترمال کردن-شستن ظرف با مالیدن خاکستر به آن

داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

خاطرخواه شدن-عاشق شدن-دل باختن

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

 
دان-دانه-چینه

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

دود-دخانیات-مواد مخدر

چغل خوری-سخن چینی

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

زود فهم-کسی که زود چیزی را درک می کند

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

بد لعاب-بد گوشت-بد خلق

آب به آسیاب کسی ریختن(با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن)

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

آمد کردن(رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته)

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

آب به آب شدن(تغییر آب و هوا دادن، بهبود یافتن به سبب سفر)

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

جهود ی-هودی-مقتصد

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

ته نشین-رسوب کرده

از بیخ عرب بودن-یکسره منکر شدن-به‌کلی زیر چیزی زدن

انگشتر پا-چیز بی‌ارزش

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

 

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

باب-مرسوم-معمول

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

دست داشتن در کاری-پنهانی شرکت داشتن در کاری

خشتک نشور-آدم پست و بی ارزش

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

رشوه خوار-کسی که برای انجام کاری ناروا دستمزد دریافت می کند

چلو صاف کن-آبکش

از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

پیچه-نقابی که در گذشته زنان بر روی می گذاشتند

دوا درمان-مداوا-معالجه

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

آدم بی‌معنی(آدم بی‌خود)

چال افتادن-گود شدن

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

تره خورد نکردن برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

حِکِه ای-مردم آزار-کرمکی-ناراحت

 
دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

پر شر و شور-پر غوغا-پر هیاهو

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

خداحافظی کردن-به درود گفتن

عینک ذره بینی بسیار قوی

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

از جنس چیزی بودن

دده سیاه-نوکر-نوکر سیاه

اهل دود-سیگاری

اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

انداختنی-جنس نامرغوب

حساب داشتن-حساب بانکی داشتن

زیر مهمیز کشیدن-به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن

 

حرص خوردن-عصبانی شدن

تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

جارو کردن زیر پای کسی را-موجب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

دل گُنده-سهل انگار

ابرو پاچه‌بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

تکه پاره کردن-پاره پاره کردن-تکه تکه کردن

خاکه رو خاکه-پی در پی کاری را انجام دادن یا چیزی را خریدن

از زیر کار در رفتن-تن زدن و نپذیرفتن کاری-کار را جدی نگرفتن

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

اوستا چسک(فضول و مزاحم، سرخر)

به سیم آخر زدن-بی قید شدن-از روی ناامیدی کاری را که نباید کرد انجام دادن

 

دفتر کل-دفتری که در آن انواع کلیه معاملات و خلاصه ی هر کدام را در آن وارد می کنند

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

رعیت داری کردن-حراست کردن از زیردستان-مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

زیر بته عمل آمدن-بی پدر و مادر بودن-بی فرهنگ بودن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

بازو دادن-یاری دادن

بچه افتادن-سقط شدن جنین

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

پُر پشت-انبوه-بسیار روییده

آهوی مانده گرفتن(بی‌انصافی کردن، عاجزکشی کردن)

ارباب حجت(اهل منطق)

آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

چند پیرهن بیش تر از کسی پاره کردن-بیش تر از کسی تجربه داشتن

دست کسی افتادن-گیر کسی افتادن

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه
جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

پوست کلفت-سخت جان-مقاوم

 

اوستاکار-استادکار-ماهر و مسلط

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

استخوان‌بزرگ-شخص دارای اصل و نسب
دق مرگ-دق کش

جِر خوردگی-بریدگی-پارگی

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

بَده شدن-از چشم افتادن-بد جلوه کردن

دیدن کردن-عیادت کردن-زیارت کردن-ملاقات کردن

خیس شدن-تر شدن

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره
خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

چار دستی-قمار چهار نفری

به امان خدا رها کردن-اصلا به فکر نبودن-فراموش کردن

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

خم گرفتن-فنی از کشتی
زبان کوچک-گوشت زبان شکل آویخته در حلق

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

 

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

اُرُسی(کفش)

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

دختر بچه-دختر کم سن و سال

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

 

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

دو دلی-تردید-بی تصمیمی
آفتاب‌نشین(بیکاره و تنبل)

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

 

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

دل ای دل کردن-آواز اندوهگین خواندن