خانواده و پیشرفت تحصیلی
نتایح بسیاری از تحقیقات نشان میدهد که بخش بزرگی از تغییرات پیشرفت درسی به ویژه تغییرات تواناییهای کلامی کودکان ناشی از تفاوتهای محیط خانواده است.
اگر چه مختصات خانواده از ابعاد گوناگونی چون ساختار ارزشهای حاکم، نحوه انتظارات و توقعات والدین، روشهای تربیتی، پایگاه اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، شخصیت و منش والدین میتواند بر پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر مثبت داشته باشد. اما مطالعات طولی بلوم (1964) حکایت از این دارد که آنچه والدین در تعامل خود با کودکان درخانواده انجام میدهند. عامل اصلی تعیین کننده ویژگیهای شخصیتی هستند، نه سطح درآمد یا میزان تحصیلات یا سایر خصوصیات مربوط به پایگاه اجتماعی آنان (سیف وهمکاران، 1360).
ارزشی که والدین برای قلمروهای مختلف قائلاند، ارزشهای فرزندان را تحت تاثیر قرار میدهند. هم چنین ادراک والدین از تواناییهای فرزندان در احساس کارآیی و انتظارات آنها تاثیر مستقیم دارد (یاسائی، 1382).
اگر انتظارات والدین با واقعبینی همراه باشد نه تنها اختلالی در رفتار کودکان به وجود نمیآورد بلکه در اغلب موارد به عنوان محرک اساسی، کودکان را به خلاقیت وا میدارد و بالعکس (شریعتمداری، 1381).
هم چنین نگرش والدین در شکلگیری نگرش کودکان نسبت به تحصیل موثرند اینکه والدین با دانشآموزان چگونه برخورد میکنند در نگرش آنها تاثیر میگذارد. والدین از طرق مختلف میتوانند در پیشرفت تحصیلی فرزندان خود تاثیرگذار باشند. مهمترین نقش آنها، ایجاد محیطی (روانی یا عاطفی) آرام و مساعد و فراهم آوردن امکانات آموزشی مناسب است (بیابان گرد، 1377).
یکی دیگر از عوامل مهم و موثر در انگیزش پیشرفت تحصیلی، روش تربیتی والدین است. انگیزش و پیشرفت دانشآموزانی که والدین آنها روش انضباطیشان براساس تنبیه است و فرزندان خود را با اعمال و قواعد و مقررات سخت کنترل میکنند، کمتر از فرزندان والدینی است که با استفاده از تشویق و ترغیب فرزندان خود را هدایت میکنند (وینترباتام[1]، 1995 ؛ توکلی، 1376).
هر شیوه تربیتی که به فردیت کودکان تاکید دارد، به نظر میرسد موفقیت تحصیلی آنها را افزایش میدهد. وقتی که روابط بین والدین و کودک موجب تشویق خوداتکایی و صمیمت شود، کودک هم خودش را در موقعیتهای خارج از مدرسه فردی شایسته و کارآمد، احساس میکند و این منجر به استقامت و پشتکار در همه جنبههای زندگی میشود.
استینبرگ[2] (1996)، خاطر نشان میکند که شیوههای فرزندپروری هم چنین بر نگرش و نوع تجزیه و تحلیلی که کودکان نسبت به موفقیتها و شکستهای خود در مدرسه دارند تاثیر میگذارد.
کودکان خانوادههای اقتداری، نگرش مثبتتری دارند، آنها مدعی هستند که با پشتکار و سختکوشی میتوانند موفق شوند. آنها عدم موفقیت خود را به سعی و تلاش کم نسبت میدهند. و وقتی که در مدرسه یا خارج از آن با یک موقعیت چالشی روبرو میشوند بیشتر احساس اطمینان میکنند که میتوان آینده را کنترل کرد.
اما کودکان، والدین دارای شیوههای فرزندپروری استبدادی و سهلگیر، موفقیتها و شکستهای خود را به شرایط پائین، تواناییها و شانس نسبت میدهند. این کودکان در مواقع مشکلات، نسبت به نتایج، بسیار نگران و عصبی میشوند و در انتخاب یک موقعیت سخت و آسان با تکلیف سخت و انتظار کم، نسبت به کودکان خانوادههای اقتداری بیشتر موقعیت آسان و انتظارات کم را برمیگزینند (کیلی[3]، 1997).
به طور خلاصه والدینی که شیوه تربیتی اقتداری را برای تربیت فرزندانشان به کار میگزیند و بیشتر گرم و حمایت کننده هستند تا تنبیه کننده، و در امور تحصیلی فرزندانشان مشارکت میکنند، فرزندان بسیار موفق در امور تحصیلی خواهند داشت. (اعظمی رضائی نسب، 1389).
[1] Winter butam
[2] Stin berg
[3] Kelly
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه: