
– نظریههای غایت انگارانه (نتیجه محور)
این گروه از نظریهها، باید و نبایدها، درست و نادرستها، خوب و بدها را با توجه به نتیجه کار تعیین میکنند و اینکه میزان خیر و شر مترتب بر آن چه اندازه است. غایتگرایان برای تشخیص صواب از خطا و درست از نادرست، نتیجه حاصل از کار اختیاری را مورد لحاظ قرار می دهند. همچنین غایتگرایان درباره اینکه باید به دنبال فراهم آوردن خیر چه کسی بود، اختلاف نظر دارند و در این رابطه به دو دسته کلی تقسیم شده اند:
1-نظامهای خودگرا: یک غایت انگار خودگرا همواره در پی بدست آوردن بیشترین خیر، سود و مصلحت است و در اعمال خود، پیوسته به نتایج نظر دارد (غایت انگار). افزون بر آن، آنچه برای او مهم است خیر و صلاح خودش است، نه دیگران. چنین نظامی را خودگروی اخلاقی می نامند.
2-نظامهای سودگرا: در نظر اینان، ملاک خوب و بد، خیر و شر همگانی است، نه خیر و شر شخصی
(خاقانی زاده به نقل از لاریجانی،1390)
2-1-2-2-2-2- نظریههای وظیفهگرایانه (فرآیند محور)
در این گروه از نظریه ها اعتقاد بر آن است که ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان خیری که در پی می آورد، میتواند آن عمل را صواب و لازم گرداند. برخلاف غایت انگار که تنها ویژگی موثر در صواب و ناصواب بودن عمل را میزان خیری که بدان می انجامد، میداند. این نظریه هیچ معیاری برای درستی و یا نادرستی افعال ارائه نمی دهد و می گوید در هر موقعیتی، خود شخص باید درست را از نادرست بازشناسد و این کار را با دقت در اوضاع و احوال پیرامونی خود و شناخت واقعیتهایی که در آن به سر می برد، میتواند انجام دهد. بنابراین نظریه، از آنجا که موقعیتها و شرایط همواره متغیرند، نمیتوان برای خوبی و بدی کارها، قانونی عام و فراگیر ارائه داد(فرانکینا، 1376).
2-1-2-2-2-3- نظریه یا مکتب مبتنی بر فضیلت
این فرضیه قدیمیترین فرضیه ی مطرح در فلسفه غرب است که ریشه آن به تمدن یونان باستان میرسد. بر مبنای این فرضیه، اخلاق شامل قوانین کاملاً مشخص و تعریف شده ای برای رفتار است؛ مثلاً: محکومیت دزدی و قتل انسانها. این فرضیه بر اهمیت ایجاد رفتار صحیح نهادینه (و نه صرفاً یادگیری اخلاق) تأکید دارد. در دو نظریه اصالت نتیجه و اصالت وظیفه سوال این است که «چه باید بکنیم؟» و حال آنکه در نظریه فضیلت مهمترین سوال این است که «چگونه فردی باید بشوم؟» (پینکافس، 1382).
1-2-2-3- فرا اخلاق
فرا اخلاق گاهی به اخلاق نظری، اخلاق فلسفی یا منطق اخلاق و گاهی نیز به فلسفه اخلاق (به معنای خاص) اطلاق میشود. در این علم، از معنی و مفاد گزارههای اخلاقی و اجزای آن بحث میشود و به تحلیل گزارههای اخلاقی پرداخته میشود. فرا اخلاق به سوالات منطقی، معرفت شناختی و یا معنا شناختی پاسخ می دهد. شاید مهمترین مساله فرا اخلاق مساله بیان و توجیه داوریهای اخلاقی باشد یعنی پاسخ به پرسشهایی از قبیل اینکه «چرا من باید عادل باشم؟»، «مبنای این الزام چیست؟»، «چه توجیهی برای پذیرش آن میتوان ارائه کرد»(فرانکینا، 1376). فیلسوفان تحلیل زبانی در بحثهای فرا اخلاقی خود بیش از هر چیز به مباحث معناشناختی داوریهای اخلاقی می پردازند، زیرا گمان میکنند مسائل فلسفی به طور عام و مسائل فلسفه اخلاق به طور خاص، تنها از طریق تحلیل زبان و آشکار کردن واژهها و جملات پاسخ می یابند(جوادی، 1375).